نوشته: سیفعلی فصیحی گرده
نبروی دیگر عثمانی به فرماندهی یونس اورخان برای تصرف قراباغ عازم آن دیار شد در آخر بهار نیروی عثمانی به قاراباغ وارد شد که مصادف با مهاجرت ایل محمد قراباغی برای گذراندن تابستان در قراباغ بود محمد قراباغی که شجاعت او در مذاکره با عزت چاپین و عدم اطاعتش از سلطان سلیم ذکر شد شاه اسماعیل همین که از ورود لشکر عثمانی به قاراباغ مطلع شد سریعا با سران قاراباغ جلسه مشورتی دفاعی تشکیل داد با فرمانده قاراباغ به نام صولت اینانلو وارد مذاکره شد تا اینکه برای دفاع از حملات ۲۰ هزار نفری نیروی عثمانی حدود ۱۵ هزار نفر نیرو از ایلات و عشایر منطقه را جمع اوری نموده و راه را برای ورود لشکر عثمانی به داخل قاراباغ بستند و آنها را زمین گیر کردند. سلطان سلیم تصرف دیار بکر و قاراباغ را آسان می دانست از این روی از خوف محمد استا جلو ۵۰ هزار نفر نیرو به قاراباغ اعزام کرد فرمانده قاراباغ صولت اینالو باهمکاری نیروهای محمد قاراباغی مقاومت دلیرانه کردند و جلوی تصرف قاراباغ را گرفتند ونیروهای عثمانی مجبور به عقب نشینی شدند با این که ۷هزار سرباز عشایر قاراباغ کشته و مجروح شدند با این حال با شجاعت تمام مقاومت کرده باعث هزیمت دشمن گردید.
شاه اسماعیل با محمد خان استا جلو ی نیرو های تشریفاتی از تبریز عازم همدان و کردستان شدند وقتی به همدان رسیدند محمد قاراباغی از طرف فر مانده قاراباغ عازم تبریز شد تا شرح وقایع را به گوش شاه برساند قاراباغی چهار اسبه می تاخت به نحوی که تا تبزیز ۷ اسب را از پای در اورد و با خرید و جای گزین کردن اسبها ی دیگر این مسیر را طی کرد اما هنکامی رسید شاه در سفر بود و او با شنیدن عزیمت شاه به همدان خیلی ناراحت شد از این روی وقایع جنگ را برای درباریان تعریف کرد چون نایب السلطنه شاه طهماسب طفلی خردسال بود و نمی توانست در مورد وقایع آینده تصمم گیری کند از این روی محمد قاراباغی مجبور شد به همدان برود و شاه را از وقوع جنگ مطلع کند او بدون درنگ با زحمات زیاد خود را به اردوی شاه رساند که تازه همدان را به قصد سنندج ترک کرده بود نامه را به شاه رساند و ایشان دستور داد امیر عبدالباقی نامه را بخواند پس از انکه نامه با صدای بلند در جمع حاضر خوانده شد تصرف دیار بکر و اسارت حسن قرا چماقلو
والی دیار بکر بگوش حاضران رسید شاه دستور مراجعت به همدان را داد و در همدان نامه هایی به روئسای قبائل نوشت و انها را از حمله سلطان سلیم و تصرف دیار بکر اگاه نمود و دستور داد قوشونی از عشایر در ۳ مرکز اذربایجان (تبریز میانه ارومیه ) بسیج شوند و هزینه سفر را روئسای قبائل تقبل کنند و با اموزش کوتاه مدت نظامی نیروها بطرف لشکر سلطان سلیم حرکت کنند
شاه پس از دستور تجهیز و حرکت نیروها عازم تبریز شد تا از ساز و برگ جنگی نیروها مطلع شود به شاه اطلاع دادند ذخیره جنگی قوشون برای ۲۵هزار سرباز مهیا شده است اگر تا یک ماه در میدان جنگ بمانند کافی خواهد بود تجهیزات جنگی عبارت بود از ۱۰۰۰ خود و زره ۷۵۰ خفتان و۱۵۰۰۰ شمشیر و ۳۲۰۰۰ نیزه و۷۰۰۰ تبرزین
شاه از این وضعیت پیش امده و تجهیزات ناقص ناراحت شد و چون فرصت کافی برای تجهیز قوا نداشت دستور داد در کرند زنجان اصفهان و تبریز صنعت گران مبادرت به ساختن اسلحه نمایند و به پادشاه اسپانیا که قبلا امادگی خود را جهت حمله به کشور عثمانی به شاه اعلام کرده بود نامه نوشت واز او کمک خواست ولی نامه به شاه اسپانیا نرسید و او هیچگونه یاری نتوانست بکند
شاه با اینکه از جهت نیرو در مضیقه بود ۲۰۰۰نفر از ۲۵۰۰۰ سرباز موجود را با ساز و برگ جنگی جهت حفظ قاراباغ با محمد قاراباغی اعزام کرد و قول داد پس از آن تا ۱۰۰۰۰نفر دیگر تقویت کند محمد قاراباغی بطرف آذربایجان براه افتاد
قاراباغی با نیروی اندک شب و روز در حرکت بود ولی با توجه به کمی نیروی خودی و کثرت نیروی دشمن از طلایه دار برای عزیمت استفاده می کرد قاراباغی افسری داشت بنام ابراهیم کوچک که خیلی جسور و بی باک بود با ۵۰ نفر سرباز به عنوان جلودار پیشاپیش قوشون حرکت می کرد و شبانه خود را به طلایه داران قوشون سلطان سلیم رساند نیروهایش پس از کشتن نگهبانان ۱۱نفر را با خود اسیر کردند که در بین انان چند سر جوخه بود محمد قاراباغی اطلاعات خوبی از انان دریافت کرد و معلوم شد که سلطان عثمانی با ۲۰۰هزار سرباز اماده نبرد است محمد قاراباغی شرح مفصلی از تحقیقات خود را به شاه صفوی گزارش داد و منتظر دستور بعدی شد
شاه اسماعیل در تبریز
اصلان رئیس طایفه ساری قمیش پس از سقوط ایالات دیار بکر برای اعلان جان نثاری به تبریز مراجعت کرد در همان مو قع نامه محمد قاراباغی به شاه اسماعیل رسید شاه جلسه شورای جنگی تشکیل داد که اعضای جلسه عبارت بودند از محمد خان استاجلو حسن بیگ الله .امیر عبدالباقی .امیر سید یوسف .سید محمد کمونه .ساروبیره قورچی .اصلان …
امیر سید یوسف گفت کشور شیعه نشین مورد حمله قرار گرفته ودر این موقع وظیفه هر مسلمان شیعه است شمشیر بدست گیرد و از کشور دفاع کند اصلان نیز گفت اکثر جوانان ما در حین کوچ به ایران کشته شدند ولی آن عده از جوانان که زنده مانده اند برای رفتن به میدان آمادگی دارند .محمد خان استاجلو گفت باید کاسه اب را که در دست داریم به زمین بریزیم و بدون نوشیدن براه بیفتیم و بجنگیم امیر سید یوسف به شاه صفوی گفت شما پیشوای شیعیان هستید دستور جهاد دهید در آذربایجان علامه شیخ محمد حسن شبستری که مرجع تقلید است و عدهای از شیعیان مقلد او هستند دستور جهاد صادر کند تا مقلدینش به میدان جنگ اعزام شوند محمد خان استاجلو گفت من صدور جهاد را به مصلحت نمی دانم چون تجهیز کردن مردم عوام بدون وقوف به رمز و راز جنگ و ریختن آنان به میدان جنگ جز دردسر عایدی برای ما نخواهد کرد
در حالیکه دشمن ما نیروی نظامی تعلیم دیده آماده دارد سید محمود کمونه گفت وقت ضیق است باید با همین نیروی موجود عزیمت کنیم نتیجه مشاوره این شد که شاه فرمانی برای مراکز تعلیم عشایر صادر کند تا تعلیم دیده ها را به تبریز اعزام کنند محمد قاراباغی از محل خود حرکت کرد و مجدد به طلایه داران عثمانی دستبرد زد و چند نفر را اسیر کرد واطلاعات خوبی گرفته وبه شاه صفوی ارسال داشت و اعلام نمود که سلطان سلیم قصد عزیمت به خوی را دارد شاه صفوی گفت عمل ما جهاد مقدس است چه بکشیم یا کشته شویم شهید محسوب خواهیم شد ما که بجنگ می رویم نباید فکر مراجعت بدون فتح را به کنیم ما باید یا فاتح شویم یا تا اخرین نفر به قتل برسیم محمد خان استاجلو هم گفت من دیگران را نمی دانم ولی می دانم اگر فاتح نشویم من از میدان جنگ مراجعت نخواهم کرد و اسیر هم نخواهم شد چون کشته می شوم امیر عبدالباقی گفت که محال است من این شکست را به خانه ببرم و بطور حتم اگر فاتح نشوم کشته خواهیم شد سید محمد کمونه گفت خون من از خون جدم که در صحرای کربلا در راه دین ریخته شد رنگین تر نیست ومن هم در صورتی که فتح نکنم کشته خواهم شد شاه اسماعیل گفت من از شما اطمینان دارم منظورم این است که به یک ویک سربازانی که زیر دست شما ها هستند بفهمانید که ما اگر در جنگ سلطان سلیم فتح نکنیم نباید زنده بمانیم یعنی انقدر از خصم به قتل برسانیم تا خود کشته شویم
عزیمت شاه صفوی به آذربایجان
نیروی مجهزی که در کنار شاه قرار داشت با نیروی محمد قراباغی کلا ۲۷۵۷۵نفر می شدند شاه صفوی پس از رسیدن به نیروی قاراباغی وکسب اطلاعات لازم از نیروی خصم تبریز را بطرف میدان جنگ ترک کرد او در بین راه قوشون کوچک خود را به ۹قسمت تقسیم کرد یک قسمت از ان را تحت مستقیم فرماندهی خود قرار داد و هشت قسمت دیگر را به ۸تن از سرداران خود سپرد که عبارت بودند از ۱ استا جلو ۲ عبدالباقی ۳محمد قاراباقی ۴ حسن بیگ الله ۵ساروبیره ۶ کمونه ۷امیر سید یوسف ۸ اصلان
در تاریخ دنیا کمتر اتفاق افتاده است یک فرمانده قوشون برای همکاری سردارانی لایق و بر جسته تر از این ۸تن انتخاب کرده باشد رستم کلا چرمینه بعنوان جانشین اول از روئسای طوایف طالش و علی محمد همدانی جانشین دوم به ترتیب فرمانده قوشون بعد از خودش را انتخاب کرد و گفت پسر کوچکش طهماسب نایب السلطنه است و پس از کشته شدن
به نامش خطبه بخوانند و به اسمش سکه بزنند و باید شورای سلطنتی سه نفره تشکیل دهند و انتقام مارا از خصم بگیرند
در سال ۹۲۰ ه. ق. قوشون شاه به قوشون محمد قاراباقی پیوست و منطقه اتصال دو قوشون دشتی مرتفع و با طراوت بود در این میان طلایه قوشون شاه اسماعیل خبر داد که جلو داران قوشون عثمانی را می بیند شاه صفوی فرمان توقف سپاه را صادر کرد وامر کرد اردوگاه بر پا کنند و اطراف را مستحکم کنند تا قوشون خصم شبیخون نزند فاصله تبریز تا چالدران حدود ۲۸۵کیلومتر است چالدران دشتی است در شمال غربی شهر خوی که بین دو رشته کوه قرار گرفته است دشت مزبور به شکل یک دره اما خیلی عریض و دارای بریدگی است از ان بریدگیها می توان به طرف شمال یا جنوب یا شرق رفت محل وقوع جنگ در بالاتر از سیاه چشمه فعلی بین روستای گل اشاقا و سعدل اتفاق می افتد
ادامه دارد