شاه اسماعیل وسلطان سلیم عثمانی وجنگ چالدران (بخش دوم)

شاه اسماعیل وسلطان سلیم عثمانی وجنگ چالدران (بخش دوم)

نوشته: سیفعلی فصیحی گرده
سلطان سلیم پس از بر انداختن مدعیان سلطنت تصمیم گرفت به ایران حمله کند علت اساسی این تصمیم، شرایط جدید سیاسی مذهبی و نظامی ایران و عثمانی بود سلیم شاه اسماعیل را مردی خطرناک می دید و  از طرفی در صدد ایجاد امپراطوری عثمانی در جهان اسلام بود و چاره ای جز از بین بردن شاه تازه قدرت گرفته ایران نداشت قضایای زیادی در این تصمیم موثر بود از جمله سلطان دستور داد حدود ۴۰۰۰ هزار نفر شیعه را در اناطولی قتل و عام کنند و عزت چاپین افسر ارتش عثمانی را به خاطر هماهنگ کردن نیروی عشایری برای جنک به ایران گسیل داشت به نحوی که با خود شاه اسماعیل ملاقات نماید
عشایر ایران اقتدار و استقلال خود را با جواب منفی به سلطان سلیم فهماندند خصوصا وقتی که عزت چاپین در ارومیه با محمد قراباغی رئیس قبیله ملاقات کرد و او را از اکته نظرات سلطان سلیم عثمانی اگاه کرد قرا باغی بدون وقفه صندوقی را باز کرد یک پیراهن چرک و کهنه را نشان داد و گفت این پیراهن عموی من است که جد سلطان سلیم او را سر بریده و خونش را ریخته که برنگ خرمائی ملاحظه می کنید و یک طناب دیگر نیز نشان داد وگفت سلطان محمد دوم پدر هنگامی که من کودک بودم و در اغوش مادرم شیر می خوردم پدر را با این طناب حلق اویز کرد با اینکه با سلطان سلیم تابع یک مذهب و با شاه صفوی از نظر مذهب مخالف ولی ایشان به هیچ یک از کسان من تعرض نکرده. شما می گوئید من چه شکلی شاه صفوی را رها کنم تابع سلطان سلیم باشم


سلطان سلیم پس از مراجعت مین باشی را به عثمانی احضار کرد و واقعیت امر را سئوال کرد مین باشی گفت باید بیش از ۲۰۰ هزار نفر برای حمله به ایران مهیا کنی زیرا شاه اسماعیل پادشاهی جسور و با شهامت است
روز نوزدهم محرم سال ۹۲۰ ه ق تالار پذیرائی عالی قاپو در کاخ سلطان سلیم برای مشاوره سران قبائل سلطان سلیم عثمانی اماده گردید همه سران بدون استثنائ شرکت کردند سلطان سلیم نیز با تشریفات رسمی وموکب شاهانه که ۱۰ جلاد پیشا پیش او حرکت می کردند وارد کاخ شدسکوت و اعب سرتاسر تالار را فرا گرفت پس از جلوس بر تخت در باره تهییج به جنگ مسائلی را مطرح نمود سپس گفت هر کس بقدر وسع مالی و توان امکانات خود نیرو بسیج کند و عهده دار فرمان دهی نیروی خود یاشد قولهای مبالغه امیز داد هر کس فرمان ده منطقه ای خوهد بود که فتح می کند ان نواحی را
یکی از روئ سای قبائل فردی بود جاه طلب به نام اصلان شیعه مذهب هم بود فیالمجلس امادگی خود را با ۲۵۰
سرباز اعلام کرد سلطان پرسید از کدام طایفه ای . گفت از طایفه ساری قمیش از نفراتش سئوال کرد گفت ۹ هزار نفر سلطان خوشش امد دوباره سئوال کرد اگر دستور بدهم این مرتد ها را بکش ایا می کشی یا نه گفت بله اطاعت می کنم بعد سئوال کرد مرتد کیست اصلان گفت مرتد کسی است از دین بر گردد و منکر اصول دین شود سلطان سلیم گفت در کشور من کسانی هستند که قبلا مسلمان بودند بعد مرتد شدند و بعد از انکه نیروهایت را بسیج کردی نابودی عدهای از مرتدان را به عهده تو می گذارم و انان شیعیانی هستند که در اناطولی زندگی می کنند
اصلان از استانبول به ساری قمیش باز گشت طایفه ساری قمیش همیشه به عثمانیها وفادار بودند حتی در جنگ انکارا که تیمور لنگ با ایلدوروم بایزید اول پادساه عثمانی جنگ کرد قوشون عثمانی را چنان شکست داد که شاه پس از ۳ماه از فرط غم واندوه سکته کرد ومرد در ان زمان طایفه ساری قمیش با ۵۰۰نفر جلوی ۳۰ هزار نفر تیمور را گرفتند و تا اخرین نفر واخرین قطره خون خود جنگیدند و همگی کشته شدند حتی یک نفر نیز سالم مراجعت نکرد اصلان در یافت که سلطان تصمیم دارد شیعیان انا طولی را بکشد و چارهای جز فرار از سلطه سلطان سلیم ندارد از این روی شبانه طایفه خود را گسیل داشت که در حین حرکت با ما موران عثمانی در گیر شدند و ۳۰ نفر از سربازان عثمانی کشته شد اصلان با عجله فراوان از منطقه کوهستانی توروس بطرف دیار بکر حرکت کرد سلطان عثمانی به نیروهای محلی دستور داد تا با طایفه ایلان در گیر شده و مانع مهاجرت انان شود در این در گیری محلی از ۳۰۰ سرباز ۲۶۹ نفر کشته شدند و طایفه ساری قمیش ۳۵۲نفر کشته داد و شبانه بدون دفن اموات ان دیار را ترک کردند با اینکه از لحاظ علو فه و تغذیه و سر ما در مضیغه بودند به قصبه لوک وارد شدند که با ۵۰۰سرباز عثمانی مواجه شدند و نبرد سختی در گرفت که در نتیجه سربازان عثمانی مقتول ویا مجروح و ۱۵۲ نفر اسیر شدند اصلان دستور داد با اسرا مدارا شود انها در ۶فرسخی دیار بکر مجدد با لشکر عثمانی مواجه شدند اصلان دستور داد تعدادی از مردان حفاظت از زنان را بعهده بگیرند تا اسیر نشوند و اگر احساس کردند که در حال اسیریاند قبل از اسارت تمام زن وبجه ها کشته شوند تا به دست عثمانیها نیفتند البته تمام افراد طایفه با هم نسبت خویشاوندی داشتند و قتل زن و فرزند با اینکه ناگوار بود ولی مردان تعهد کردند که این کار را انجام دهند روزی که اصلان از ساری قمیش براه افتاد شمار مردان ۲۵۰۰ نفر بودند که ۶۶۰ نفر از انها از بدو حرکت کشته شدند و۱۸۳۱ نفر با قی ماندند از این تعداد ۲۵۹ نفر مامور حفاظت از زنها وبچه ها بودند وما بقی نیرو ها وارد نبرد شدند و با فریاد یا مرتضی علی بر نیروهای عثمانی تاختند که در این جنگ ۶۰۴ تن از نیروهای ساری قمیش کشته شدند تعدادی از کشته های خود را دفن و با عجله وارد خاک ایران دیار بکر شدند مرزبانان ایران استقبال خوبی از انان کردند و در جلگه وسیعی اسکان داده شدند کوچ کردن طایفه ساری قمیش وپناه دادن انان از طرف شاه ایران سلطان سلیم را عصبانی تر کرد و تصمیمش را در باره قتل شیعیان داخلی مصممتر کرد و نامه هایی برای استرداد انان به شاه ایران نوشت و این امر بهانه ای برای حمله به ایران شد شاه اسماعیل به بهانه های مختلف از در گیری با عثمانیهاخود داری می کرد محمد خان استاجلو فرمانده دیار بکر در گزارشی به شاه اسماعیل نوشته بود که سلطان سلیم در بالکان مشکلات و گرفتاریهایی دارد و شورشهای داخلی و قتل وعام شیعیان اناطولی فرصت حمله را از او گرفته است با اینکه محمد خان استا جلو با حسن نیت کامل گزارش نوشته بود شاه نیز از این قضایا اطمینان حاصل کرده بود و می دانست فرصتحمله به ایران حد اقل به این زودیها نیست با این حال قصد عزیمت به همدان و کردستان را نمود شاه اسماعیل دستور داد محمد خان استاجلو امورات را به معاون خود حسن قرا چماقلو
وا گذار کند و ۲هزار سرباز نیز در دیار بکر بگذارد و ما بقی نیروهایش در این سفر شاه را همراهی کنند همچنین اطمینان داده بود این مسافرت بیش از ۳ماه بطول نخواهد کشید با وجود اینکه محمد خان گزارش فرستاده بود .باز نگران اوضاع بود و شاه را در این مسافرت همراهی کرد شاه اسماعیل به والی خوی دستور داد در ایام عید طایفه ساری قمیش مهمان پادشاه باشند و بعد جلگه ای را در اطراف ارومیه برای لسکان انان در نظر گرفتند و اصلان نیز برای دیدار با
شاه عازم تبریز شد وقتی بار عام یافت احترام کرد و شاه نیز بخاطر رشادت و قد موزون وزیبایی او پیشانی اش را بوسید و اصلان از بی تکلفی شاه خوشش امد و گزارشی از چگونگی قتل وعام شیعیان و نیروهای عثمانی و تجهیزات
جنگی و توپ هایشان را داد و گفت نیروهای جنکی عثمانی افراد ازموده ودلیر و با جراتند و متذکر شد
رفت و بیم داشت که شاید با شروع جنگ از این نا حیه باشد پادشاه ایران بخاطر سعایت های اطرافیان کارهای استاجو را زیر نطر گرفت و بیم داشت شاید با سلطان عثمانی در بر اندازی حکومت صفوی هم اواز شود از این روی برای رفع شبهه در مسافرت جنوب وهمدان محمد خان استاجلو را همراه خود برد البته این خوف ناشی از گزارشهایی بود که از ناحیه بد خواهان و حسودان محمد خان به شاه ایران تقدیم شده بود سلطان سلیم چون شنید شاه ایران قصد مسافرت داخلی دارد سریعا تصمیم گرفت بطور مخفیانه نیروهای خود را بسوی منطقه مرزی ایران بسیج کند از این روی نقشه له به دیارقصد تصرف قراباغ حرکت کنند احضار محمد خان استاجلو فرصت خوبی برای سلطان سلیم بود زیرا از قدرت وشجاعت استاجلو بیم داشت از این روی پس از شنیدن عزیمت محمد خان به همدان فرصت را برای حمله به دیار بکر مغتنم شمرد با ۵۰ هزار نفر عازم دیار بکر شد او پس از ۱۲روز جنگ ومقاتله ومجروح ومقتول کردن بیش از ۱۲۰۰ نفر ایرانی دیار بکر را به تصرف در اورد

این نوشته در مطالب خواندنی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *