نوشته: سرخان قانع گرده
مساكن مسكوني مهمترین شكل فضاي روستاييست كه نقش موثری براي بقاء و دوام انسانهاي يكجانشين داشته است، دردهههاي اخير تغييرات و دگرگونيهايي در نحوهساخت، نوع معماري، مصالح و مواد اوليه ساخت بنا، ايجاد شده است که بیشتر متاثر از جوامع شهري بوده بهطوري که از نظر ماهيت فرهنگي با عناصر اجتماعي و بافت روستايي همخواني ندارد، در این مطلب به مورفولوژی روستا ( هدف، نحوه و روند شکل گیری بناهای روستایی) قبل از اين تاثيرات پرداخته می شود که از یک سو تحت تاثیراقلیم و شرایط محیطي و فرهنگي روستا بود و از سوی دیگر با الگوی معیشت خانوادهها ارتباط داشته و براساس نيازهاي انساني، تركيب مساكن روستايي اين محدوده جغرافيايي با حياط، طويله، كاهدان، انباري، لول (مرغدان)، تنورخانه، مبال( توالت ) قالاخ ( انبار توده فضولات خشک شده دام) ، تایه ( یونجه، شبدر و علف خشک روی هم انباشته )، خرمنگاه، گورستان، ياتاق (استراحتگاه ظهرگاهي دام)، كُوليك ( محل ريختن خاكستر)، درخت، بركه، باغ و باغچه، مدرسه، مسجد، نهر روستايي، چاه، كاريز، معابر، بلوكهاي زراعي و قطعات زمين كشاورزي شكل ميگرفت كه دراين مطلب به بيان هدف، نحوه ساخت و روند شكلگيري واحدهاي مسكوني به صورت اجمال قبل از نفوذ و تاثيرگذاري جوامع شهري پرداخته ميشود.
پايه اول مساكن روستايي
براساس تجربه، مطالعه و مشاهدات عینی که در این محدوده جغرافيايي شده است معمولاً پایه اول مساکن روستایی با ازدواج و آغاز زندگي جديد و مشترك پسر ارشد خانواده يا توسط مهاجران وارد شده شكل ميگرفت كه اغلب با يك گاو ، تعداد اندكي گوسفند و مرغي كه به همراه داشتند، بنا ميگرديد این اندوخته اندک، تمام دارایی وثروت آنان محسوب میشد و برای حفاظت و مراقبت آنان از سرما و سرقت، به ساخت مسكن چسبيده و نزديك به هم و يا چند منظوره مبادرت می کردند، در اين فضاي زيستي علاوه برفضاي انسان، فضايي هم براي نگهداري دام وآذوقه در نظر ميگرفتند.
مشخصات مساكن اوليه:
اولين مساكن مسكوني کاملا ساده و کم هزینه بود. با گِل، چوب و بوتههاي محلي موجود و قابل دسترسي اطراف درست ميگرديد ، پی و پایهي مشخصی نداشت بطوريكه بخاطر نفوذ رطوبت حاصل از آبهای جاری و برف در قسمت پايين ديوار، فرسايش و ريزشي داشت كه همیشه به تعمیر نیاز ميشد كه خاکسترهای حاصل از تنور را براي جلوگيري از ساييدگي به دور آن ميريختند. درب ورودی اصلي انسان و دام مشترک بود، بعد از آن در فرعی زیستی برای خودشان داشتند، این فضای دام و انسان خیلی ساده با چوب و تخته شكسته به ارتفاعي يك متر جدا ميگرديد كه نفوذ پذیر و به هم تداخل داشتند، حتي مواقعي دام به فضای زيستي انسان نفوذ و خساراتي به بار می آورد.
بخشهاي داخلي فضاي زيستي
بخش جنوبي يا طرف آفتابگیر مساكن مسكوني براي نشيمن خود انتخاب ميكردند كه معمولا در وسط آن تنور برای پخت و پز داشتند و بخشهاي شمالي را برای نگهداری گاو، گوسفند و كرپهدان ( بچههاي دام ) مشخص و جدا میکردند هرکدام با آخور منحصر به خودشان مشخص می شد و معمولا در قسمت بالا و نزديك به سقف دام هم با انداختن چندین چوب دراز، جای خاصی هم برای نگهداری ماکیان استفاده می شد كه یک جعبه چوبی بسته شده به تيرك هم برای تخمگذاری آنها در نظر ميگرفتند.
نوع مصالح، هدف و نحوه بكارگيري امكانات
مساكن عمدتاً از گِل ( مخلوط خاك ،كاه وآب ) درست ميشد كه پس از ورز دادن، بوسيله مهره چين، چيده ميشد و در مرز چينها، جاي درب، رف و محفظه تعبيه ميشد، ( رفهای پایینی چیزهای عمومی و کم ارزش و در رفهای بالا وسایل شکستنی و قيمتي نگهداری می شد، بعنوان یدک سقف هم بود كه در وقوع زلزله يا فرو ریختن سقف، تیرها در آنجا گیر و ازخسارت احتمالي جلوگيري ميكرد) و يك محفظه خاصي هم براي لامپا درنظر داشتند. ساخت سقف هم با تیرهای چوبی و وَلهِ ( تیر کوچک) ، تخته يا شاخه درخت و بعد بوتههای محلی یُوشان و گَوَن به ترتیب گذاشته و تهيه ميگشت ( یوشان دفع موریانه یا حشرات و گون براي دفع موشها ) و در نهایت باگِل، سقفی صاف و مسطح باشیب ملایم به طرف پشت خانه با نصب ناودان هدايت ميشد. تنور نيز در وسط کف بنا براي گرمايش و پخت و پز، بایک گیلفَه ( روزنه هواگیری تنور با فاصله یک متر از زیر تنور به طرف در ورودی) و يك اجاق (تنورك) براي راحتي و دسترسي سريع به پخت و پز، شبيه شومينهامروزي در كنج خانه و چندین باجه يا روزنه براي روشنايي وتهویه در دیوار تعبيه و درست در بالای سقف تنور، روزنهحلقهی ديگر براي خروج دود حاصل از تنورساخته ميشد هم با تابش از آن، وقت و زمان را تشخيص ميدادند.
نمای داخلی و بیرونی دیوار
براي صاف و يكدست كردن تَرَكهاي چيني ديوار و مقاومت آن در برابر بارندگی و فرسایش، ديوارهای داخلی و بیرونی با گل چسبدار، اندود می شد علاوه برآن روي دیوارهای داخلی با آهك ياگج محلي و گِل رُس مخصوص یک لایه ظریف مالیده می شد از پایین به ارتفاع تقريبي یک متر ( قد بچه كوچك ) با خاک رس، رنگ کاری میشد بعد از آن با خیس کردن آهک یا گچ محلی با جارو تا سقف سفید می گشت. ( رنگ رس پایینی براي جلوگيري از لکهي که توسط بچه ها بوجود می آید، لکه در آنجا دیده نمیشد و سفیدی بالا نيز برای روشنایی خانه بکار میرفت ) گرچه فکری براي تزيين و زيبا سازي داخل و بيرون مسكن نداشتند ولي انتخاب چنين سليقه ي جلوه و زيبايي خاصي ميبخشيد بطوري كه در نمای بیرونی ساختمان نيز دور درب ورودی با گچ سفید محلی یا خاک رس، رنگ کاری می شد.
وسایل و چیدمان مسکن نشیمن
ابزار و لوازم خانه همچون طَبَق ، وَردَنه ، ایریفته( ابزار نان پزي) ،خیک ، خمره و جهره ( نخ ریس قدیم ) و مواد خوراکی نان ، کره ، پنیر، چای و . . . معمولا درقسمت بالاي خانه و ابزارهای چون ظروف آب ( کوزه، سطل ، آفتابه ) ، جارو، خاک انداز و لوازم تنور وکفشها در پایین خانه و وسایلی چون فانوس ، چراغ ، کتری، قوری ، سماور، ظروف، آینه و کُتب بچه ها و . . . در رفها نگهداری میشدند و کف خانه به ترتیب زمانی از قوراما ( وصله لباسهای کهنه و پاره شده به هم ) ، پلاس، جاجِم، گلیم ، فرش و موکت پهن می گردید، بعضی اهالی یک پستو که با گِل یا جعبه چوبی بزرگ که طبقه بندی خاصی در داخل و در ورودي وخروجی خاصی كه در بيرون داشت برای نگهداری غلات ، کشمش، برنج تهيه میکرد. در قسمت بالای خانه معمولا با درست كردن پایه ای از گِل و چوب، گندم و آرد سالیانه بصورت چندین گونی با ردیف خاصي نگهداری میشد. در فصل سرما پس از پخت و پز در تنور، بالای آن کرسی و بعد جاجم نهاده می شد که علاوه برنگهداری گرمای تنور، بعنوان میز غذاخوری هم استفاده می گردید ( کرسی همه را جمع و گرم نگه می داشت و قصه ها شروع می گشت ) در استراحت یا خواب از چهار ضلع کرسی استفاده می کردند و هر ضلع آن حریم خاصی داشت، معمولاً ضلع بالايي مخصوص پدر و مادر ، ضلع دیگر برای دختران و دو تا ضلع دیگر به پسران تعلق می گرفت و صندوق (جعبه چوبي باشكل مستطیل و نقش دار براي نگهداري اشیاي با ارزش خانوارده با امكان قفل درِ آن، شبیه گاو صندوق امروزی بود) كه درقسمت بالای خانه در محفظه خاصي در دیوار جا می گرفت و بر بالای آن لحاف و تشک تهيه شده از پشم گوسفندان چيده ميشد كه سرمایه خانواده محسوب میگشت. یک کشاورز موفق معمولا رختخوابشان تا بالاي سقف می رفت بعد روی آنرا ملافه سفید می کشیدند و خانمهای خانه هم با گلدوزی و زینت دادن به آن، هنر وسلیقه خویش را نشان می دادند.
نحوه گسترش فضاهاي زيستي
محدود و تنگ شدن فضاي خانه نشيمن با بزرگ شدن فرزندان و باعملكردمختلف و چند منظوره ( پخت و پز ، شستشو، تهیه نان ، کره گیری ، اتاق درس، مشق وخواب،كارگاه “گلیم و جوراب بافی و نخريسي و دوخت دوز” ) و غيرهي كه داشت تلاش و فعاليت را متناسب با نياز وتعداد اعضاء مقدور نميساخت و ازطرفي وسايل موجود هرروز نياز به جابجايي و دوباره كاري داشت( روزها پخش و شب ها جمع می گشت) كه نياز به ساخت مسکن جديد در امتداد و چسبيده به فضای زیستی منجر گرديد. باتوجه به تجربياتي كه از فرسايش و ريزش پايين ديوارهاي قبلي داشتند، براي جلوگيري از رطوبت حاصل از برف و باران، پي آنرا با برداشتن خاك نرم، تا ارتفاع برفگير، از سنگهاي اطراف يا رودخانه، با گِل سنگ چيني ميشد و درب ورودي را از داخل فضاي قبلي و هم از بيرون باز ميكردند. این فضا علاوه برکارکرد مختلف، خوابگاه فرزندان گشت كه بعد از مدتي، اعضای خانواده به آن اتاق و به نشیمن قبلی به خاطر سياهي حاصل از دود تنور، قارا دام ( خانه سیاه ) می گفتند، و حضور دايمي پدر و مادر در آن ، به خانه پدری هم معروف ميگشت.
اين چرخه شكل گيري فضاهاي روستايي باتوجه به نيازهاي انساني براي انسان ودام در قالب و شكل: مساكن مسكوني، حياط، طويله، كاهدان، انباري، لول، تنورخانه، مبال، قالاخ ، تایه، مدرسه ، مسجد و با تغيير اطراف محيط درشكلهاي درخت، خرمنگاه، گورستان، ياتاق، كُوليك ، بركه، باغ و باغچه، نهر روستايي، كاريز، چاه، معابر و بلوكهاي زراعي پديدار مي گشتند.
با سلام و ادب
خسته نباشید
این مقاله راخواندم. بسیار زیبا بود. باا ینکه درشهرزاده و رشد کرده ام. اما وصف خانه ها و روستا مرا به آن حال و هوا برد. و باخود اندیشیدم که چطور با وجود امکانات کم آن همه هوشمندی وتفکر در مورد فضاهای خانه و منازل بکار برده شده است. اما از طرفی هم افسوس خوردم که ای کاش این فضاهای سنتی وزیبای ساده حفظ شود که آیندگان بدانند که نیاکان ما با چه روش و خلاقیتی ود رکمال صفاوسادگی می زیسته اند. امید دارم به حفظ سنت ها و اداب و ارزشهای نیاکان مان.
امید به توفیق روز افزون دارم
با تشکر و احترام
با سلام
ممنون از استاد گرامی که ما حصل اموخته های خود را در اختیار ما گذاشتند خیلی جالب و مفید بود
به نام خدا
با سلام
جناب اقای قانع عزیز
پس از انکه نوشته هایت را در سایت دیدم بی درنگ همه را با دقت خواندم واقعا با ارزش بود میدانم که یک مطلب خوب به همین راحتی حاصل نمیشود بلکه تلاش و پشت کار صاحب اثر را باید در پشت سر ان دید. به عقیده ی من شما نیز با غور به اعماق گذشته ها پژوهش خوبی را انجام داده اید و خاطره هایی را که از سبک زندگی مردم روستا وسنت های مرسوم ان دوران که میرفت به بوته ی فراموشی سپرده شود دوباره در خاطره ها زنده کردی واز اینکه نوشته های خود را با تبحر ودقت بیان کرده بودید از شما تشکر میکنم.
موفقیت شما را ارزومندم
ارادتمند شیرینعلی سیفی نوشنق
درباره شکل گیری گرده در گذشته
نوشته آقای سرخان قانع بسیار جالب و خواندن آن لذت بخش بود. در این افکار بودم که قدر زندگی گذشته از یادمان رفته. ایکاش از خرمن کوبی، شخم زدن با گاو و گاو آهن در آن زمان عکس می گرفتم. با اجازه ایشان توصیه می کنم که نسل جوان رویداد های گرده را برای آیندگان نوشته و از خانه های قدیمی و بعضی چیز ها که چندان عوض نشده اند عکس بگیرند. زندگی روزهای گذشته بزودی رو بفراموشی میگذارد. برای مثال: در دیدار من از ایران در سال 1379 در تهران بسراغ یکی از دوستان قدیم که در خیابان مولوی زندگی میکردند رفتم . سوار اتوبوس شده و به میدان محمدیه رسیدم، از آقای که در جوار من نشسته بود پرسیدم که این میدان اعدام است؟ با تعجب بمن نگاه کرده و گفتش میدانی به نام اعدام در تهران وجود ندارد. من زمانی که در تهران دانش آموز بودم وقتی که به همین میدان محمدی فعلی میرسیدیم کمک راننده داد میزد میدان اعدام، اعدام! چی زود دنیا عوض میشود. از اتوبوس پیاده شده برای دیدن دوستم به خیابان مولوی رفته و در جلوی خانه آنها ایستاده ، دیدم که خانه کوچک آنها 3 طبقه شده ، درب را زدم ، آقای درب را باز کرد، آن خانواده را نمی شناخت. دریافتم که از خانواده ایشان نه تنها خبری نیست با وجود اینکه چندین نسل در آنجا زندگی کرده بودند بکلی فراموش شده اند..
نا امید شده بطرف میدان اعدام سابق براه افتادم . قبل از اینکه به سر خیابان مولوی برسم، پیرمردی در روی صندلی نشسته و به میدان نظاره میکرد. از پیر مرد سئوال کردم که آیا این میدان اعدام نبود. در جواب گفتند که ایشان سومین نسل است که در این خانه زندگی می کنند و پدر بزرگش از کاشان به این خانه آمده است. بنا به گفته پیر مرد در طفولیت دیده است که محکومان را در وسط میدان اعدام میکردند و تمامی مردم مولوی خانه هارا قفل کرده و برای تماشا ی اعدام ها می رفتند. حالا ببین که گذشته چی زود فراموش شده است.0 بنا به گفته پدر بزرگش این میدان بزرگترین میدان تهران و مردم اطرا ف مواد غذایی و احشام زنده در این میدان می فروختند. میر غضب ها در همین میدان فعالیت داشتند. یادم افتاد در بچگی ما که با بچه ها دعوا میکردیم مادر بزرگ ما را میر غضب می نامید. از پیر مرد سئوال میر غضب را کردم، ایشان برایم گدا گردانی میر غضب ها را شرح داد.
جناب استادعزیزسرخان قانع. باسلام وعرض ادب. مقاله حضرتعالی درموردنحوه شکل گیری دهستان گرده خواندم برایم بخاطرزنده شدن خاطره طفولیت درروستای زادگاهمان جالب وخواندنی بودوازمقاله وزین وخاطره انگیزشما لذت بردم بدینوسیله اززحمات حضرتعالی که بطوردقیق به تمام ملزومات زندگی روستایی اشاره فرمودیدبنوبه خودتشکروقدردانی مینمایم وازجنابعالی درخواست مینمایم درصورت امکان بقیه موضوع راادامه دهیدوبرای شما ازیزدان پاک وتوفیق روزافزون درتمام مراحل زندگیتان خواستارم سلامت وتندرست باشیدارادتمندعلیرضاقرداشخانی گرده مورخه ۱۶/۸/۱۳۹۵
با سلام ، از جناب آ قای قانع به خاطر مطالب زیبا و با ارزشی که زحمت کشیدندو نوشته اند کمال تشکر را دارم امیدوارم از اندیشه های دیگر فرهیختگانمان نیز بتوانیم بهره مند شویم .
درود و سپاس از زحمات مديران محترم سايت و نيز سپاس ازحسن توجه و وقت گذاشتن دوستان گرانقدرآقايان: اسرافيلي، مودب، سيفي، خاني، شاهي لورون، عدل، رحيموند و سايردوستان نسبت به مطالب ارسالي اينجانب، ازصميم قلب سپاسگزارم وتوفيق روزافزون عزيزان را از يزدان پاك خواستارم
خدمت دوستان عارضم، مطلب ارسالي، چكيدهي ازنوشته هايست كه اميد است با كمك و راهنمايي دوستان روزي چاپ و نشر گردد، باعنوان نحوه شکل گیری فضاهای روستایی دهستان گرده درنیم قرن گذشته، ( نيم قرن) مربوط به سن اينجانب است كه براساس مشاهدات عيني كه از موروفولوژي ( ساختمان وشكل ظاهري ) روستاها ازگذشتهي دور در در ذهن داشتم كه با مساكن مسكوني، حياط، طويله، كاهدان، انباري، لول (مرغدان)، تنورخانه، مبال( توالت ) قالاخ ( انبار توده فضولات خشک شده دام) ، تایه ( یونجه، شبدر و علف خشک روی هم انباشته )، خرمنگاه، گورستان، ياتاق (استراحتگاه ظهرگاهي دام)، كُوليك ( محل ريختن خاكستر)، درخت، بركه، باغ و باغچه، مدرسه، مسجد، نهر روستايي، چاه، كاريز، معابر، بلوكهاي زراعي و قطعات زمين كشاورزي در محيط روستايي شكل ميگرفت كه به توصيف همه آنها پرداخته شده است واميدوارم همچنان باكمك و راهنمايي دوستان اين مجموعه هرچه بيشترتكميل و غنيتر گردد، دوستان هم نكات خوب ومهمي اشاره كرده بودند، جناب اسرافيلي گرامي از عكس و تصاوير قديمي گفته كه كاملا بجا بود، درچنين نوشتاري بشدت به آنها نياز است كه متاسفانه چيزي بجا نمانده است ( بطوريكه من براي تصوير قالاخ يا كوشك بيشتر روستاهاي سردابه را گشتم تا عكسي داشته باشم ) يا براي ابزارهاي همچون گاوآهن، يوغ، وَل، ارابه ، خيش و خرمن كوبي و … عكسي دردست نداريم، از حسن توجه هميشگي جناب خاني عزيزهم تشكر ميكنم كه پيگيري پديدههاي ديگر شده بود، خدمت ايشان عارضم كه به تمام پديده هاي آن عصر اشاره شده وهمه تقريبا توصيف و تشريح شده است و از مودب عزيز هم از بابت رهنمودهاي كه از ايشان در ايميل داشتم قدرداني ميگردد و از دوست بزرگوارم سيفي عزيز و مشوق هميشگي خويش نيز بي نهايت سپاسگزارم باجمله بسيار زيبايشان (یک مطلب خوب به همین راحتی حاصل نمیشود بلکه تلاش و پشت کار صاحب اثر را باید در پشت سر آن دید ) وسپاس از ساير دوستان
با احترام سرخان قانع
به نام خدا
((اثار-حاصل عمری پر از عذاب و عرق ریزی روح ادمی است))(( ویلیام فاکنر))
با سلام
دوست گرامی جناب اقای قانع امروز در حالی که سایت دهستان گرده را مرور میکردم متوجه شدم که تصمیم داری به حول وقوه ی اللهی مطالب خودت را به چاپ برسانی. از صمیم قلب خوشحال شدم چون که از طریق کتاب به راحتی میتوان گنج پنهان در ذهن را که همان دانش و تجربه است به صورت گسترده در دسترس اهل مطالعه قرار داد.توفیق شما را ارزومندم.
ارادتمند شیرینعلی سیفی