داستان شجاع مردی از گرده به نام نریمان

نوشته: پرویز اسرافیلی گرده
در باره دلیران گرده که با شهامت و خودگذشتگی خدمت شایان به روستای عزیز کرده اند نباید با گذشت زمان فراموش شوند.

من سالها در جستجوی فدا کاران گرده بودم، این فدا کاران خیلی زیاد هستند. متاسفانه در فرهنگ گرده قدیمی ها بعلت احساس درد و رنج از بازگویی گذشته تلخ همیشه خودداری میکردند و ترجیح میدادند حوادث ناگوار گذشته را در سینه پنهان کنند. بندرت در شب نشینی ها بزبان می آوردند. ما بچه ها مجاز به شنیدن نبودیم. یکی از دلیران گرده شخصی بنام نریمان (نرمان بود).

داستان نریمان (نرمان)
در زمان محمد علی شاه، گرده باصطلاح عامی به حال خود رها و برای تامین امنیت از دولت خبری نبود. حتی خوانین نمین فقط قادر به حفظ امنیت خود نمین بودند. تنها برای دریافت مالیات با مامور مالیه به گرده می آمدند.و یا مباشر میفرستادند. نمیدانم دولت بی کفایت برای چه از مردم گرده مالیات میگرفتند. گرچه در کشور شروع گرانی و کمبود غذا بود. گرده روستایی بسیار حاصلخیز و از نظر دامداری ثروتمند، در صورتیکه گرده بجز مالیات سنگین بی حساب و کتاب هیچگونه استفاده از دولت نداشت. نه از نظر امنیت، آموزش، بهداشت، راه سازی و غیره .
سالها کمبود مواد غذای در ده و سایر جاهای آذربایجان رخ داد. خیلی از مردم تلف شدند. چند تا از روزنامه های خارجی نوشتند که اشغال روسیه و عثمانی در ایران باعث قحطی و مرگ شد. ۴۰% ایرانیان در جنگ اول جهانی از گرسنگی وبیماری تلف شدند.
مردم گرده روزها مشغول کشاورزی و دامداری بوده ، شبها برای حفظ دامها و اموال خود در حراست بودند. با این حال گرده نه تنها شبها بلکه در روز روشن مورد حمله عشایر، شاهسون ها و سارقین بود. بدتر از همه سارقین طایفه ای از شاهسون ها عطاخان نامی رئیس آنها بود. این طایفه با دسته سواران مسلح گاهی برای غارت، چپاول اموال، سرقت اسبها، گاوها، گوسفند ها و غارت درختان باغها به گرده حمله میکردند.
در تابستان سال 1294 در روز بازار نمین طبق معمول خیلی از مردان گرده برای فروش دامها و خرید مایحتاج به نمین رفته بودند. عطاخان شاهسون با یارانش به گرده حمله کرده هر چی در دسترس داشتند بسرقت بردند. حتی گلگز خانم همسر حاجی امیر مشغول بافتن جاجیم بوده ، جاجبم را که چند متر بیش نبوده بریده و برداشتند. در همان لحظه مرحوم نریمان در ساریلار مشغول درو کردن یونجه بوده و اسب همراه داشت. بچه های ده به نریمان خبر میدهند. نریمان شجاع یگانه با سرعت بخانه رانده ، تفنگ برداشته سریع دنبال شاهسون ها میرود. نرسیده به دریاچه گمیشلی با شاهسون ها پرتاب گلوله عوض بدل میکند. هدف نریمان خود عطا خان بوده است. با این حال نریمان از زانو تیر خورده و در حال خونریزی بود، موفق میشود عطا خان را با تیر زده و از اسب به زمینداندازد.همراهان عطاخان او را بجای گذاشته با سرعت اسب رانده از معرکه دور می شوند. عطاخان گر چه زخمی شده بود نریمان را هدف تفنگ گرفت، خوشبختانه نریمان موفق شد او را بکشد. نریمان خود را به گرده می رساند. در عصر که مردم از بازار برگشته و از جریان باخبر شده، چند نفر میروند جسد عطاخان را به ده بیاورند از عطا خان اثری نبود. شاهسون ها جنازه او را با خود برده بودند. در مسیر فراری ها قطره های خون ریخته شده بود و نشانه زخمی شدن یکی و یا دو نفر آنها و یا اسب های آنان بوسیله نریمان بود.
چند روزی از این حادثه گذشت و از اشرار خبری نبود. تا اینکه یکی از روزها ی مه آلود، فامیل های اشرار عطاخان برای خون خواهی رئیس طایفه به طرف گرده تاختند. اولین کسی برخورد می کنند، مرحوم آقا علی نوجوان نوه بدل بیگ پسر میکائیل برادر پولاد خان (جد حمید مودب) در همان محلی که عطاخان اشرار کشته شده بود مشغول چراندن گوسفند ها بود، او را کشته و گوسفند ها را بسرقت بردند ( گویند به عنوان انتقام 5 گلوله به بدن نازنینش خالی کرده بودند.) . گویند مرگ آقا علی 12 ساله آنقدر برای مردم اثر کرده بود برای دفن او حتی از دهات مجاور آمده بودند. حال خود نریمان با اینکه رو به بهبودی بود ولی تا آخر عمر می لنگید. از آن تاریخ دیگر خبری از اشرار نشد.

این نوشته در تاریخ روستای گرده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *