درباره شاه اسماعیل اول صفوی

نوشته: پرویز اسرافیلی گرده
درود فراوان بر مدیران سایت گرده و آقایان عزیز سرخان قانع و سیفعلی فصیحی که سایت گرده را با مطالب جالب جلا میدهند
درباره شاه اسماعیل اول صفوی
شاه اسماعیل سزاوار تحسین است و در ردیف پادشاهان بزرگ ایران ایست باید با بزرگواری ازش یاد کرد. اسماعیل اکثر زندگی کوتاه خود را از آغاز سلطنت تا شکست در جنگ چالدران برای باز گیری سرزمین های از دست رفته ایران صرف کرد. تمامی خاک ایران را زیر یک پرچم در آورد. قلمرو ایران را نزدیک به حدود ساسانیان رسانید. متاسفانه همیشه مردان بزرگ و حماسه سرایان تاریخ ایران آدم ها ی رحیم و خوش قلب نبودند.
علت شکست اسماعیل در جنگ چالدران نه توپ های عثمانی بد و نه و یا ترک قدرت الوهیت و نیمه خدائی او بود. بلکه عدم شرکت کمان گیران ، تیراندازان ، هشت پران تالش، شش پران ویلکیج و فرماندهان مهرانی و خان های مهرانی تالش و یلکیج بود. فقط یک نفر از فرماندهان تالش رستم خان کاچره مینه سردار مشهور از ویلکیج تالش بود و او هم از خاندان صفوی ازدواج کرده بود. رستم خان هم در جنگ چالدران بیش از 40 تیر خورده بود و در میان جان سپرد. چرا سربازان تالش و ویلکیج در جنگ چالدران شرکت نکردند؟ بدلیل اینکه اسماعیل پس از اعلام دین شیعه دین رسمی ایران در تبریز و کشت و کشتار مخالف ین عازم ویلکیج و تالش شد تا اهلی تسنن تالش و ویلکیج را تبدیل دین شیعه کند و چند تا از خان های مهرانی و فرماندهان مهرانی تالش و نمین و یلکیج را کشت. بین قربانیان اسماعیل رسول خان مهرانی ویلکیج نمین فرزند مصطفی خان مهرانی تالش و عیسی خان مهرانی نمین و آستارا و موسی خان تالش بودند. علت دیگری هم اعمال بی رحمانه خود او بود.
بعلت اوضاع جغرافیایی دهات جنگل نشین تالش و ویلکیج فرق ندارد گرچه آغداغ ، گرده ، ارونج و عنبران و یا نمین بود، ویلکیج و تالشی ها از طفولیت با تیر و کمان بزرگ شده بودند. اسباب بازی بچه ها تیر و کمان بود .
در طول تاریخ ایران از زمان کادوسیان. اشکانیان تا افشارها بهترین کمان گیران و تیراندازان سپاه ها تالشی ها و ویلکیجی ها بودند. در دوره ساسانیان در سپاه اردشیر اول و خسرو پرویز خیلی از جاودان ها تالشی ها و ویلکیجی ها بودند . در جنگ های قبلی اسماعیل با شروانشاه و ازبک ها نه تنها مردان تالشی ها و ویلکیجی ها شرکت کردند بلکه زنا های آنان در جوار شوهر ان و برادران خو در جنگ ها شرکت داشتند.
لازم است چند کلمه از ستمگری اسماعیل یاد آوری کنیم:
اسماعیل برای انتقام و خون خواهی پدر و پدر بزرگش در شروان دستور داد هفت تا از شاه هان شروان را از مقبره کنده و در میدان شهر بسوزانند. در تبریز بیش از 300 فاحشه را در انظار عموم دستور داد در اره کنند. بنا به گفته درویش قنبر از اردبیل اسماعیل مادر خودش مارتا را با دست خود کشت . دلیل کشتن او این بود که مارتا با یک فرمانده قزل باش که اسماعیل ازش دلخوشی نداشت در پنهانی از طریق صیغه ازدواج کرده بود. درویش قنبر که قبل از قحطی جنگ جهانی اول که از اردبیل به گرده و نمین می آمد و او کسی بود که شاخسی، واخسی را به نمین و گرده آورد. در باره درویش قنبر خواهم نوشت.
با ارادت کامل پرویز اسرافیلی گرده

این نوشته در تاریخ روستای گرده ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه دربارهٔ «درباره شاه اسماعیل اول صفوی»

  1. سرخان قانع می‌گوید:

    بنام خدا
    درود و احترام برمديران محترم سايت گرده و استاد محترم جناب آقاي اسرافيلي عزيز و تشكر از حسن توجه و نيز ارايه مطالب ارزنده تاريخي شان
    صمن تشكر از مطالب جنابعالي درخصوص شاه اسماعيل اول صفوي، نكاتي چند جهت عطف توجه به حضورتان عرض می کنم:
    استاد ارجمند، بهتر است که بگویم تنها حُسني كه به شاه اسماعيل نسب ميدهند بسط قلمرو ايران است كه آنهم شايد به خاطر تعصب و تاريخ نگاري كه در زمان پهلوي صورت گرفته است، باشد و از طرفي توجه داشته باشیم که تحسين و ارج نهادن كسي صرفا منوط به گسترش قلمرو نیست. نمونه های تاریخی این امر را می توان دراتفاقات و حماسه هایی مانند اسكندر،آتيلا، اعراب، مغول، تيمور و . . مشاهد ه کرد که جز به گسترش تصرفات خودبه فکر تاریخ این مرز و بوم و منفعت پارسیان نبودند. اما سوال اصلی این است: اين تصرفات به چه قيمتي صورت ميگرفت؟ و دراين راه چه خونهایی ریخته می شد؟ آيا تاریخ بخاطر دارد گردش چرخهاي آسياب آبي با خون ايرانيان تا آردي برای نان خالدبن وليد تهيه گردد؟ آيا تاریخ بخاطر دارد صدها هزار سرهای بريده شده مردم ايران توسط تيمور و تهيه مناره از آنها بخاطر مقاوت مردم؟ آيا جنايات و ويراني شهرهاي ايران توسط نامبردگان فقط بخاطر گسترش قلمرو نبود؟؟ اگر چنین باشد پس اينان هم بايد سزاوار تحسين و تعریف فراوان باشند و اين را هم به ياد داشته باشيم كه مردم شهرهاي مرزي كه ازجنايات وي به ‌دور بودند و نفرتي كه از شيخ صفوي داشتند به نفرت از دولت ايران تبديل و عملا از ايران جدا شدند مثلا سعد و خوارزم كه روزگاري زايشگاه و پرورشگاه و تبليغگاه زرتشت بود و روزگاري ديگر جايگاه دولتمردان ساماني و خانه رودكي و پور سينا و فارابي و خوارزمي و ديگر ايران سازان تاريخ بود، به سبب جنون مذهبي شاه اسماعیل براي هميشه از دامن مادر خود ايران بريده شد.
    ولیکن بحث اصلی:
    شاه اسماعيل صفوي با حركت خزشي چندين طايفه قزلباشان كه اكثرا ازتاتارهاي آناتولي آمده بودند، كه نه ايران را مي‌شناختند و نه تعصبي به بلادهاي ايران داشتند، ظلمي كه در حق سرزمین پارس كرد ازاسكندر، چنگيزخان، هلاكوخان، و… بيشتر است. جنايتهاي كه توسط اینان انجام شد قلم از بيان و نگارش آن شرم دارد. من مجموعه اي از منابع تاریخی موثق را به ايمليتان ارسال خواهم كرد تا بدانید.. چپاولگراني كه با اتكا به يك دين موهوم و خودساخته شيعه بوسيله قزلباشان وتبرائيان فقط فکر و نیت و اعمالشان چپاول واستفاده جنسي ازفرزندان اين آب وخاك بود. با اشاعه شيعه گري موهومات آنرا چنان به استخوان وخون جاري در رگهاي ايرانيان تزريق كرد که آثار زيانبار آن هنوز هم پا برجاست. آيا تحسين و ارج نهادن به چنین فردی به تكرار نكبت بار تاريخ سياه ما ختم نميشود؟ آيا بروز چنين عقيده اي باعث بروز تفرقه و عقب ماندگي سرزمین پارس نشده است ؟
    معروض این است… تنها عامل موفقیت این بیرحمان، چپاول، توحش، ددمنشی، دیوانگی و احساس رسالت موهوم وخیالات آن بوده است. ميتوان گفت كه مصداق آن ابوبكر بغدادي و داعشيان امروزي است كه شباهت نزديكي با قزلباشان و تبرائيان شاه اسماعيل دارند و به شدت دنبال گسترس قلمرو اسلامي هستند. باتوجه به طرد شدن چنين عقيده اي در جهان كنوني تاکید دارم درصورتي اسماعيلي ديگري زنده شود مطمئنم مردم ايران نيز همچون مردم سوريه و عراق، عليرغم نزديكي به مراكز مقدس، دست و دامن مركل مسيحي را خواهند گرفت .
    سپاس و ارادت بنده را پذیرا باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *